الهی با ذوالجناح محشورشی : گاهی که جنابِ قاطر خسته میشد و دیگه نای حرکت نداشت،بهش میگفتن.
آب سرد کن : قطعه ای یخ که در هوای گرم و تحمل ناپذیر تابستان جنوب درون آفتابه آفتاب خورده و داغ دست شویی می انداختند و از آن استفاده می کردند
آتش تنور را تند کردن : شلیک سریع خدمه تانک،کنایه از سرعت عمل بیشتر به خرج دادن.
هیکل تدارکاتـی : حسابـی چاق و چله،نیرویی که خوب خورده و خوب گشته بود .
بنیانش مغشوش است : کسی که سـر و وضعش نامرتب بـود .
تاکسی سرویس : دمپایی
آب اروندرود : آب گوشت،اسمی بی مسما برای غذایی که گوشت آن در شرایطی،مفقودالاثر بود!
اتحادیه دکمه داران : کسانی که دکمه بالای پیراهنشان همیشه بسته بود.
ارباب : تدارکات چی
آچار همه کاره: چفیه، پارچه ای که از آن به جای سفره، لنگ حمام، تور ماهی گیری، حوله، باند زخم و امثال آن استفاده می کردند.
آدامس شیک(کد رمز): التماس دعای مخصوص، سفارشی، شبانه
ترکش اِوا خواهری :ترکش فوق العاده ریز و ناچیز
ایستگاه بدنسازی : ایستگاه صلواتی
پـلاستیک پلـو : پلوئیکه جای ظرف داخلِ پلاستیک میریختن و میبردن خط مقدم
جستجو
پستهای موجود در ضوابط جستجو
هیچ پستی که مطابق ضوابط جستجو باشد وجود ندارد.