تجدیدی : جروح شدن و به شهادت نرسیدن .
زُورُی دسته : کسی که دور از چشم دیگران ظـرفهای غذا را می شست .
آخرین هشدار: تیر مستقیم تانک، نشانه ای از جدی بودن جنگ و نزدیک بودن دشمن.
الهی با ذوالجناح محشورشی : گاهی که جنابِ قاطر خسته میشد و دیگه نای حرکت نداشت،بهش میگفتن.
بی تو میمیرم: کلمن آب آشامیدنی
آر.پی.جی زن سفره: فردی که لقمه های بزرگ می گرفت و غذا را نجویده می بلعید.
آب گرم کن بی بخار : راکت عمل نکرده دشمن که قد و قواره اش آب گرم کن های نفتی را به یاد می آورد.
آبی خاکی : نیروهای مخصوص و غواص که در ارتش به "تکاور"و "رنجر"معروف اند،این نیروها هم در خاک و خشکی عمل می کنند،هم در آب.
آب نبات : گلوله شلیک شده دشمن،آنچه در منطقه به وفور یافت میشد و مثل آب نبات در دسترس بچه ها بود.
عشقِ حوری : عاشقِ شهادت بودن .
ابراهیم : رزمنده ای که از آتش دشمن جان سالم به در می برد و کوچکترین جراحتی بر نمی داشت.
آسایشگاه سالمندان: تدارکات گردان و لشگر،اشاره ای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند.
آدم کُش گـردان :امدادگــر ناشی و تازه کـار .
چشم چران : دیده بان
وصیت نامه شهید علی شالیکار
- مدل پست: وصیت نامه شهید علی شالیکار
- کاربرد: وصیت نامه شهید
- تعداد بازدید : 152
- مشاهده توضیحات
إِلاَّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَليماً وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ: اگر بیرون نشوید خدا شما را به عذابی دردناک معذب خواهد کرد و قومی دیگر به جای شما برمی گمارد و شما به خدا زیانی نمی رسانید ، و خدا بر هر چیز تواناست.* بسماللهالرحمنالرحیم* بهنام خداوند بخشنده مهربان * به نام خدایی که آمدنم از طرف او بود و رفتنم به سوی اوست و هدفم اوست و معبود و معشوقم اوست بنام معبودی که بخشنده است و رئوف و رحمان و رحیم و غفار است. به نام خدایی که در توبه اش به روی بندگان گناهکارش باز است سخنم را آغاز میکنم. * اللهاکبر خداوند بزرگ از آن است که توصیف شود. اشهد ان لا اله الاالله. گواه میدهم به آنکه هیچ معبودی بحق جز خدا نیست،اشهد ان محمداً رسولالله، شهادت میدهم که محمدرسول و فرستاده خداست. اشهد ان علیا ولیالله، شهادت میدهم که علی ولی خداست، آری من همان پیرو علی علیهالسلام است و که در مقابل ظلم و ستم ساکت ننشست و بر علیه ظلم قیام کرد وقتی که پیرو علی علیهالسلام باشم نمیتوانم ساکت بنشینم تا اسلام در خطر بیفتد و غارتگران در اسلام تجاوز کنند من بر این دانستم که به جبهه حق علیه باطل بروم تا بتوانم دینم را نسبت به اسلام و انقلاب ادا نمایم آری من مرید و مطیع قرآنم که میفرماید: و قاتلو ائمه لا کفر رحما بینهم. ما طبق آیه شریفه فوق عمل خودمان را به اجرا درمیآوریم و شعارهای خودمان را به عمل تبدیل میکنیم و هدفم از هجرت در این است که اسلام صادر کنم اگر در این جنگ پاهایم قطع گردد با دست و اگر دستم قطع گردد با زبانم و اگر زبانم قطع کردند با چشمم و اگر چششم از کاسه درآید با آخرین وسیله بدنم که خونی در رگهای بدنم جاریست انقلاب اسلامی خود را به رهبری امام خمینی به تمام جهان صادر میکنم من خون خودم را میدهم و شما بازماندگان پیام خون مرا بدهید.* سخنی چند با پدرم: ای پدر مهربانم ، ای پدر عزیز و گهربارم من به آرزوی خود که همان شهادت در راه خدا میباشد رسیدم اولین علت آن فطرت خداشناسی و عبادت سادهتر ذات درونی بود و دومین علل تربیت صحیح شما نسبت به فرزندت (من) بوده است ، پدر جان همان طور که شما مرا به این سن رساندید امیدی از فرزندت داشتی که من در دوران زندگی عصای دست شما باشم ولی خواست و مشیت خدا این بود که امانت را به شما داده پس بگیرد و شما پدر عزیز باید خوشحال باشید امانتی را که با خدای خود سالم تحویل دادید و از او مواظبت کردی که نگذاشته باطل شود آری من بیشتر نمیتوانم در مقابل شما عرض ادب کنم چون که....* سخنی چند با مادرم: مادر مهربانم، مادرم احسن به شما که واقعاً مادری بودی و خیر فرزند خود را میخواستی مانع عزیمت نشدی بلکه تشویقم میکردیی و قرآن را با دست لطیف به سوی سرم گذاشتی و مرا در زیر قرآن رد کردی و مرا به خدا سپردی.آری مادر عزیزم خدا از تو راضی و خشنود است مادرم من شهید شدم شال عزا بر سر نگذار جشن بگیرد و خوش باش که رسالت مادری خود را خوب انجام دادیم و همچنین بر روی درمان پرچم سبز لاالهالاالله بگذارید و بر سر مزارم گریه نکن که دشمن اسلام شاد میشود همچون زینب استواری مثل کوه محکم و غرس باش و در مقابل مشکلات درونی ستیز با مقاومت کند و پیرو این آیه باش که میفرماید: انالله و انا الیه راجعون. آری مادرم حلالم کن که من.... سخن چند با برادرانم-برادرانم شما باید هدفم را دنبال کنید و فکر کنید که برادرتان (من) چه هدفی داشتم و جان خود را فدای آن هدفم کردم (خدا) شما ادامهدهنده راهم باشید و خدا را یک لحظه از یاد نبرید که قرآن در این زمینه میفرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب. آری برادرم خدایاری کندة شماست و همچنین امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه مروج سازید.* سخنی با خواهرانم : ای خواهرانم شما باید مانند زینب پیام خون مرا بدهید و در تشییع جنازه من گریه نکنید چونکه آن روز، روز شادی است و شما باید شاد باشید خواهرانم فرزندان خودتان را تربیت اسلامی دهید و آنها را حزباللهی تحویل جامعه دهید.* پیام من به دوستانم: دوستانم شما.... برای من باوفا بودید و من در حق شما بدی کردم مرا ببخشید از همه مهمتر در شب اول قبر من را تنها نگذارید چونکه من از فشار و تاریکی قبر میترسم و دعا کنید که خداوند باری تعالی مرا ببخشد.* اما پیام من به امت ایران: امت ایران بدانید هر قطره خون شهید دارای پیام است و بر شماست پیام خون شهیدان را بر جهانیان برسانید و اسلام را با رسالت سجاد گویند نه تان صادر کنید و به شما مژده میدهم که با داشتن جوانانی عاشق در سبیل خدا برای راحتی پیشروی رزمندگان و راه نشان دادن جنگجویان خودشان را در آغوش مین میاندازند و بدنشان پرپر میشود، ما شکست نخواهیم خورد چون نیروی الهی در وجود رزمندگان ماست و همچنین باران ....که برای نثر اسلام...را نمیتوانستند جمع کنند پس اسلام پیروز است چون عاشق دارد و شما باید پیرو خط خدا و قرآن باشید و در مقابل زورگویان تن به ذلت ندهید و تا آخرین قطره خون...
برچسب ها: شهید, علی, شالیکار, وصیت نامه